Pages

۱۳۹۰-۰۹-۲۳

پیاده شدن تفنگداران نیروی دریایی ایران در جزیره خارک 1355

شما می توانید وبلاگ اصلی ما را  در اینجا ببینید! (فیلمهای مطالب در وبلاگ اصلی قابل مشاهده است)

لینک همین مطلب در انجا :


تصویر زیر مربوط است به پیاده شدن تفنگداران نیروی دریایی ایران از یک هاور کرافت در جریان یک مانور نظامی در جزیره خارک, سال 1355 (1977)


http://s2.picofile.com/file/7212640749/IRAN_Marines.jpg

IRAN.MARINES

Landing Of Iranian Marines On Kharg Island


در صورت استفاده در سایر وبلاگها و سایتها لینک مطلب در Wars and history و نام نویسنده و یا مترجم را ذکر کنید.
 جواب مسابقه سوم جنگها و تاریخ



بر باد رفته،  تلاش قدرتهای جنگ سرد و سرویسهای اطلاعاتی برای به دست اوردن تکنولوژی و جمع آوری اطلاعات نظامی


گانتر پرین؛ هیولایی در اعماق آب


۱۳۹۰-۰۹-۲۲

باد آورده

شما می توانید وبلاگ اصلی ما را  در اینجا ببینید! (فیلمهای مطالب در وبلاگ اصلی قابل مشاهده است)

این وبلاگ پشتیبانی است، برای دیدن کاملتر این مطلب به وبلاگ اصلی ما رجوع نمایید.
لینک همین مطلب در انجا :



چند روز گذشته تیتر اول رسانه های خبری دنیا تعلق داشت به خبری تحت عنوان اینکه نیروی هوا و فضای سپاه ادعا کرده است که توانسته است یک پرنده بدون سرنشین پیشرفته امریکایی که برای مقاصد شناسایی به کار می رود را در آسمان تحت کنترل خود درآورده و فرود آورد. پس از حدود 1 یا 2 روز تصاویری از این پهپاد (پرنده بدون سرنشین) را نیز در رسانه ها به نمایش گذاشت.
اینکه آیا واقعا سپاه این کار را انجام داده است و یا ارتش، بحث ما نیست و ارزش چندانی البته در اینجا ندارد. زیرا شایعاتی وجود دارد که پدافند ارتش این هواپیما را به دست آورده است سپس سپاه در اختیار گرفته است.
در این فاصله زمانی گمانه زنی های زیادی توسط مردم عادی در اقصی نقاط دنیا انجام گرفته و بحثهای زیادی در این باره صورت گرفت. این اتفاقات من را به یاد داستانی در سال 1961 انداخت که در آن شوروی سابق ادعا کرده بود که یک هواپیمای پنهانکار جاسوسی پیشرفته در آن زمان به نام  یو- 2 را که بر فراز خاک اتحاد جماهیر شوروی در حال پرواز عملیاتی بوده است شناسایی و ساقط کرده است. در همان زمان به مانند حال شایعات زیادی بر سر زبانها افتاد. کم کم شمار کسانی که شوروی را متهم به دروغگویی می کردند رو به فزونی گرفت. از انجاییکه اتحاد جماهیر شوروی تصویر و یا فیلمی از هواپیمای مربوطه را نشان نمی داد این شایعه روز به روز بیشتر قوت می گرفت. دولت مردان امریکا بعد ازگذشت چند روز ازوقوع حادثه و سکوت روسها در مورد خلبان، با تصوراینکه خلبان مرده است اعلام کردند که یک هواپیمای یو-2 سازمان ناسا که کارهواشناسی می کرده است چند روز قبل در شمال ترکیه ارتباط خود را از دست داده و ناپدید شده است( امریکایی ها در واکنش به ادعای ایران در مورد به دست اوردن همین پهپاد نیز اعلام کردند که از حدود یک هفته پیش کنترل یک پهپاد ار کیو 170 در غرب افغانستان را از دست داده و در ان نواحی ناپدید شده است.). همچنین برای داستان سازی بیشتر اعلام کردند که خلبان در اخرین تماسهای خود اعلام مشکل در سیستم اکسیژن خود کرده است و بیهوش شده است، به همین دلیل بعد از بیهوشی خلبان، سیستم خلبان اتوماتیک فرود اضطراری کرده است و سریعا اقدام به رنگ کردن یک هواپیمای یو- 2 به رنگ سازمان ناسا کرده و ان را به عنوان هواپیمای پیدا شده معرفی کردند. به علت تبلیغات دولتمردان امریکا در این زمینه و دروغگو خوانده شدن شوروی، در نهایت خروشچف رهبر وقت اتحاد جماهیر شوروی در مراسمی اعلام کرد:
باید به شما رازی را بگویم. وقتی بار اول در این مورد صحبت کردم به عمد چیزی در مورد زنده و سالم بودن خلبان نگفتم... الان فقط نگاه کنید که چه مقدار حرفهای چرت و احمقانه گفته اند( امریکاییها).
و همزمان با نشان دادن خلبان و تکه هایی از لاشه هواپیما ضربه خورد کننده ای به ابرو و حیثیت دولت امریکا وارد کردند و دروغ طولانی انها را برای مردم دنیا نقش برآب کردند. این حادثه یکی از بزرگترین شرمساری ها را برای دولت امریکا به وجود اورد. علت اینکه چرا اتحاد جماهیر شوروی در ابتدا حاضر به نمایش نبود این بود که اگر آنها لاشه هواپیما را نشان می دادند سریعا برای کارشناسان غربی مشخص می شد که چه مقدار از اطلاعات مفید و محرمانه  و تکنولوژی به کار رفته در آن لو رفته است و چه مقدار از لاشه هواپیما برای روسها قابل بازیابی است. اما با شدت گرفتن اتهام جعل و دروغگویی،  روسها در فرصتی مناسب و نه عجولانه، در نهایت اقدام به نمایش عمومی خلبان اسیر شده و لاشه هواپیما کردند تا بهترین سود ممکن را از نمایش رسانه ای ببرند.اگر همان ابتدا روسها اقدام به نمایش خلبان و لاشه هواپیما می کردند هیچگاه نمی توانستند ان شرمساری را برای دولت امریکا به وجود بیاورند. این قضیه این موضوع را به ما گوشزد می کند که حتی مخفی نگاه داشتن سرنوشت خلبان نیز چه قدر حائز اهمیت است و نمایش او می تواند باعث تبعاتی شود که شد. به عنوان مثال در صورت مخفی ماندن سرنوشت خلبان و یا اعلام مرگ او به راحتی می توان با هر روش ممکن و تحت هر شکنجه ای او را تخلیه اطلاعاتی کرد و یا با انجام گفتگوهای پشت پرده با دشمن زنده بودن او را اعلام،  و آنها را وادار به امتیازاتی در مقابل تحویل خلبان کرد و یا به مانند داستان بالا که تف سربالا برای امریکاییان شد، با تظاهر به مرگ خلبان ابتدا به امریکاییها اجازه مانور حسابی روی این قضیه را داده، سپس دست انها را رو کردند.
اما زمانی که برای عموم اعلام شود که خلبان زنده است پای سازمانهای حقوق بشری به میان کشیده می شود و دولت مزبور تحت فشار اذهان عمومی جهان برای آزاد سازی او و رفتار بر اساس حقوق اسرا با او، قرار می گیرد و به ناچار برای حفظ وجه عمومی بدون گرفتن امتیاز خاصی مجبور به آزادی او می شود. به علت مورد توجه بودن موضوع در بین روزنامه نگاران و افکارعمومی و با توجه به کنوانسیونهای مختلف و به میدان آمدن صلیب سرخ جهانی قابلیت اعمال هر روش غیر انسانی و شکنجه برای تخلیه اطلاعاتی نیز از بین می رود . به خاطر همین اهمیت، روسها در نهایت به اجبار،برای خنثی سازی دروغگویی بزرگ امریکاییان به نمایش رو آوردند. این داستان سطح هوشیاری کارشناسان و تصمیم گیرندگان شوروی را نشان می دهد که برای هر عملی عکس العملی  کاملا مناسب با بیشترین منفعت را در نظر داشته اند.
 
گری هاوس خلبان اسیر شده در کنار یک هواپیمای حاسوسی یو-2 (U-2)
گری هاوس در سمت راست در یک محاکمه در مسکو.
خروشچف در حال بازدید از باقی مانده هواپیما در یک نمایش عمومی

تصور من بر این اساس بود که ایران تصویری از این پهپاد را انتشار ندهد تا آنالیزورها، کارشناسان و سازمانهای امنیتی امریکایی را دچار سردرگمی کرده و آنها را در فقر اطلاعاتی نگاه دارد . مگر در یک حالت که فردای آن روز نشان داد که آن حالت اجرا شده است.
فرضیه و یا حالت  دوم عبارت بود از آنکه اگر جمهوری اسلامی اقدام به انتشار تصاویر کرد این مقصود را می رساند که  توان فهم و استفاده از تکنولوژی و دانش به کار رفته در آن را آنچنان ندارد. زیرا ارزش آن از ارزش تبلیغاتی و رسانه ای که برایشان به ارمغان می آورد کمتر است که اقدام به انتشار فیلمها و تصاویر کرده اند . جدا از ارزش تبلیغاتی که برایشان داشته است آن را در قبال معامله هایی به کشورهایی که زیرساختهای صنعتی و تکنولوژیکی داشته و این گونه اتفاقات برایشان حکم طلا داشته می فروشند واین کشورها با بررسی آن، تکنولوژی نهفته در آن را تا حد زیادی متوجه شده و در محصولات آینده و سیستمهای دفاع هوایی  خود به کار می برند. و ارزش این کار بسیار بیشتر از تبلیغ رسانه ای برای آنهاست.
مسئولین امر اعلام کردند که کنترل هواپیمای مورد نظر را به دست گرفته و به زمین نشانده اند. اما چیزی که شواهد نشان می دهد خلاف این را نمایان میسازد. در تصویر زیر همان طور که ملاحظه می فرمایید قسمت زیرین هواپیما توسط چادرهای استتار نظامی پوشانده شده است که نشاندهنده اسیب دیدن این قسمت می باشد، همین طور 2 بال هواپیما دچار شکستگی بدنه شده است و در قسمتهایی از آن فرورفتگی هایی بر اثر ضربه وجود دارد که همه ی این علائم نشانه ی یک فرود سخت و اضطراری، بدون باز بودن چرخها به صورت گلایدر در یک محیط باز می باشد. آنچه که مشخص است داستان  به دست گرفتن هدایت این هواپیما و کنترل آن بیشتر شبیه یک اغراق رسانه ای و بلوف است. زیرا با به دست گرفتن هدایت هواپیما دیگر نباید شاهد همچین مواردی در هواپیما می بودیم.


به ساییدگی زیر بدنه هواپیما توجه بفرمایید که نشان دهنده فرود سخت، کشیدگی روی زمین و از بین رفتن ارابه های فرود و سیستم لندینگ می باشد.

اما در مورد اینکه چگونه این هواپیما به دست نیروهای پدافندی افتاده است 2 نظریه را می توان در نظر گرفت.
گزینه ی اول نشان از آن دارد که نیروهای پدافندی در ابتدا با شناسایی هواپیما و سپس با جمینگ و اخلال در سیگنالهای دریافتی هواپیما باعث قطع ارتباط و فرود اضطراری آن شده اند و یا خود هواپیما دچار نقص فنی سنگینی هم در سیستم ارتباطی خود و هم در سیستم لندینگ شده است که به مانند بالا ارتباطات خود را از دست داده و مجبور به فرود اضطراری شده است.
گزینه دومی نیز وجود دارد که بیشتر خطرناک جلوه می کند و آن هم خطر وجود داستان از پیش تعیین شده می باشد. به این صورت که پهپاد مورد نظر را از نظر سطح تکنولوژیکی رادارها و سیستمهای ارتباطی و جاسوسی و شناسایی پایین تر آورده و برای تست رادارهای جدید پدافندی ایران وارد کارزار نموده اند و با این کار به عبارتی مار را از لانه اش بیرون کشیده تا مورد بررسی قرار دهند و یا با عمدی بودن سقوط و دادن هواپیما به دست دشمن،  باعث دادن اطلاعات غلط در مورد این هواپیما شده تا  توان طرف مقابل را برای غلبه برتکنولوژیهای نوین خود گمراه کرده و از بین ببرند. حال ممکن است امریکایی ها با علم بر اینکه بالاخره تحت معامله هایی این هواپیما به دست روسها می رسد این عمل را انجام داده و هدف در این قضیه روسها باشند نه ایران.
 این عمل جدا از منظر فنی نظامی، باعث تاثیر گذاری روانی و اشتباه و گمراهی در اتخاذ تصمیمات و استراتژی ها و تاکتیکهای نظامی طرف مقابل می شود. به گواه تاریخ این گونه بازیها بارها اجرا شده است، مخصوصا در تاریخ جنگ سرد بارها از این شیوه ها برای فریب دشمن استفاده شده و دشمن هزینه های زیادی را در مسیرهای اشتباهی از دست داده است. برای غلبه بر این موضوع کارشناسان امر و تحلیلگران نظامی مربوطه باید سطح هوشیاری بالایی داشته باشند تا بتوانند در دام این گونه بازیها نیافتند و واقعیت را از توهم تشخیص دهند. نباید اسیر احساسات و خوشحالی موفقیت باشند وغرور کاذب و پوشالی انها را در بر گیرد زیرا ممکن است کوتاه مدت و بد سرانجام باشد.


نویسنده : محمد حسین پاز

باهمکاری

رضاکیانی موحد
پی نوشت: فیلم زیر در مورد داستان سقوط هواپیمای یو 2 و نمایش عمومی باقی مانده هواپیما است . در یوتیوب:


[]


در صورت استفاده در سایر وبلاگها و سایتها لینک مطلب در Wars and history و نام نویسنده و یا مترجم را ذکر کنید.



بر باد رفته،  تلاش قدرتهای جنگ سرد و سرویسهای اطلاعاتی برای به دست اوردن تکنولوژی و جمع آوری اطلاعات نظامی

۱۳۹۰-۰۸-۰۳

مدرن ترین انقلاب تاریخ



شما می توانید وبلاگ اصلی ما را  در اینجا ببینید! (فیلمهای مطالب در وبلاگ اصلی قابل مشاهده است)
لینک همین مطلب در انجا :
متن زیر سخنرانی یکی از استادان برجسته بریتانیایی در زمینه مسائل ایران و خاورمیانه می باشد، در طول متن قسمتهایی را که مهم و کلیدی و حاوی  نکاتی خوبی بوده است به رنگ زرد برای خوانندگان در اورده ام.
 
عصر دوشنبه ۲۳ فوریه2009 ، ۵ اسفند، فرد هالیدی، از استادان برجسته بریتانیایی در زمینه مسائل ایران و خاورمیانه، با موضوع "جمهوری اسلامی ایران بعد از سی سال"در مدرسه اقتصاد و سیاست لندن سخنرانی کرد.
این سخنرانی که در سالن ۴۰۰ نفری شیخ زاید مدرسه اقتصاد و سیاست لندن برگزار می شد، تا حدود زیادی به بررسی انقلاب ایران و به ویژه مطالعه تطبیقی آن در مقایسه با دیگر انقلاب های مهم جهان (انقلابهای فرانسه، روسیه، چین و کوبا) اختصاص داشت.
به گفته فرد هالیدی، که خود از متخصصان مطالعه انقلاب هاست، پیش از انقلاب ایران دو نظریه غالب در مورد دلایل وقوع چهار انقلاب مهم وجود داشت که هر دو کمابیش در مورد این انقلابها صادق بودند.
بنا بر نظریه اول، انقلابها، علی رغم همه مسائل داخلی، نهایتا حاصل شرایط خارجی و جهانی هستند. از حمله خارجی به نظام حاکم و تضعیف آن به این نحو گرفته تا حمایت خارجی از نیروهای انقلابی.
نظریه دوم هم انقلاب ها را حاصل ساختار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشورها می داند و نقش اشخاص را در وقوع انقلاب ها ناچیز می شمارد و نهایتا افراد را در پیروزی این انقلاب ها تعیین کننده نمی داند.
اما به گفته فرد هالیدی انقلاب ایران مثال نقض مهم و موثری برای هر دوی این نظریه ها بود.
محمدرضا شاه پهلوی تا آغاز اعتراضات گسترده در اواخر سال ۵۶ تحت حمایت جهان خارج و از نزدیک ترین متحدان آمریکا بود. در مقابل، آیت الله خمینی حمایت علنی و یا غیرعلنی هیچ از کشورهای همسایه ایران و یا قدرت های جهانی را با خود نداشت.
از سوی دیگر طبق بیشتر مطالعاتی که درباره انقلاب ایران انجام شده، ویژگی های شخصی آیت الله خمینی، چه از نظر ایستادگی در برابر محمدرضا پهلوی و سازش نکردن با او و چه از نظر توانایی اش در بسیج کردن مردم، تاثیر تعیین کننده ای در پیروزی انقلاب ایران داشته است.
دو هفته در اتوبوس، از لندن تا تهران
اما فرد هالیدی پیش از آنکه به نظریه های جدیدی که با توجه به انقلاب ایران برای توضیح کلیه انقلاب ها ارائه شده بپردازد، از سابقه ارتباط خود با مسائل ایران گفت که جا به جا هم با گفتن جوک ها یا عبارت های فارسی همراه بود.
آقای هالیدی تعریف کرد که در سال ۱۹۶۵ (۱۳۴۴) و در حالی که ۱۹ سال داشت با گروهی از دانشجویان چپ گرای ایرانی مقیم اروپا (نیروی سوم) آشنا شد و تصمیم گرفت به ایران سفر کند و تعدادی از جزوه ها و کتاب های آنها را مخفیانه به ایران برساند. فرد هالیدی به گفته خودش در ایستگاه ویکتوریا در مرکز لندن سوار اتوبوس شد و دو هفته بعد به تهران رسید و جزوه ها را تحویل داد.
آشنایی فرد هالیدی با مسائل ایران و مطالعات بعدی او باعث شد اولین کتابش درباره ایران را در سال ۱۹۷۸ (۱۳۵۶-۵۷) با عنوان "ایران: دیکتاتوری و توسعه" بنویسد. البته خود آقای هالیدی تاکید کرد که آن زمان او هم مثل اکثریت قریب به اتفاق تحلیل گران پیش بینی نمی کرد که در ایران انقلابی صورت بگیرد، اما مشکلاتی را که حکومت پهلوی با آن مواجه بود، بسیار عمده می دید.
کمتر از یک سال بعد از چاپ کتاب آقای هالیدی، انقلاب ایران اتفاق افتاد و عطش دانستن درباره این کشور باعث شد کتاب آقای هالیدی در سال بعد دو بار تجدید چاپ شود، البته این بار با کمی دست کاری (با توجه به وقایع جدید) و تحت عنوان "مقدمه ای بر انقلاب ایران". این کتاب به چندین زیان دیگر هم ترجمه شد.
آقای هالیدی با توجه به تخصصش که مسائل خاورمیانه است، از سال ۱۹۶۵ به این سو سفرهای متعدد و بعضا طولانی مدتی به منطقه داشته و در سالهای اولیه انقلاب ایران هم بارها به این کشور سفر کرده است.
او که تا حدودی با زبان فارسی آشنایی دارد، در میانه صحبت خود مدام از عبارات و حتی جوک های فارسی استفاده می کرد که از روی صدای خنده ها می شد فهمید که چند ده ایرانی هم در سالن نشسته اند.
شش وجه مشترک با چهار انقلاب بزرگ تاریخ
فرد هالیدی بعد از این بخش صحبتش، که به نظر می رسید برای رفع خستگی در نظر گرفته، دوباره به نظریه پردازی درباره انقلاب ها برگشت و به نتایج یکی از تحقیقاتش که در سال ۱۹۹۹ و در بیستمین سالگرد انقلاب ایران منتشر شد، اشاره کرد.
او در این تحقیق، مطالعه ای تطبیقی انجام داده میان انقلاب های فرانسه، روسیه، چین، کوبا و ایران، و انقلاب ایران را از ۶ جهت مشابه چهار انقلاب دیگر دانسته است.
نخست این که در این انقلاب مانند همه انقلاب های مهم دیگر، همه نیروهای مخالف نظام حاکم با هم ائتلاف کردند. گروه هایی با گرایش های لیبرالیستی و مارکسیستی تا محافظه کار مذهبی تحت یک رهبری متحد شدند و نهایتا هم به پیروزی رسیدند.
دوم این که در این انقلاب ها، تنها بسیج مردم و عملکرد انقلابیون نبود که باعث انقلاب شد، بلکه ضعف در ساختار و به ویژه رهبری نظام حاکم هم نقش تعیین کننده ای در این زمینه داشت. به گفته فرد هالیدی بیماری شاه ایران و بی میلی او به استفاده گسترده از نیروی قهریه برای سرکوب انقلابیون، یکی از دلایل سقوط رژیم پهلوی بود.
فرد هالیدی به عنوان سومین مورد اشتراک، یکی از پیامدهای همه این انقلاب ها، و من جمله انقلاب ایران را به وجود آمدن یک طبقه حاکمه دانست که از نظر اقتصادی، تحصیلی و حتی خانوادگی با هم پیوند نزدیکی دارند. او تعداد افراد این طبقه را در ایران حدود ۵ هزار نفر تخمین زد.
چهارمین مورد، استفاده از ملی گرایی به عنوان عاملی برای وحدت ملی در همه این انقلاب هاست. آقای هالیدی گفت انقلاب ایران، مانند بیشتر انقلاب های مورد بحث، در ابتدا یک انقلاب ملی گرایانه نبود و خصلتی ایدئولوژیک داشت. به گفته او آیت الله خمینی در ماه های اولیه انقلاب ایران، گرایش های ملی گرایانه در نظام جدید ایران را رد کرد و ملی گرایی را مخالف اسلام خواند . حتی از استفاده از کلمه "میهن" پرهیز می کرد. اما به ویژه بعد از حمله صدام به ایران، کمتر از دو سال بعد از انقلاب، واژه های "میهن اسلامی" و "ملت" به طور گسترده ای وارد ادبیات آیت الله خمینی شدند و در ادبیات رهبر فعلی ایران هم وجود دارند.
نکته پنجمی که فرد هالیدی به آن اشاره کرد، شاید یک شباهت کامل نبود. او گفت بیشتر انقلاب ها بعد از پیروزی با اقلیت های قومی خود مشکل پیدا کرده و آنها را شدیدا سرکوب کرده اند. آقای هالیدی گفت با توجه به تنوع گسترده قومی در ایران و این مسئله که قوم غالب (فارس) تنها حدود نصف جمعیت را تشکیل می دهد، دولت های حاکم بر ایران (از دوره صفویه به این سو) در برخورد با اقلیت های قومی بسیار موفق بوده اند.
به گفته آقای هالیدی علی رغم درگیری های جدی که جمهوری اسلامی با اقلیت کرد و عرب داشته است، اما در کل و به ویژه در مورد اقلیت بزرگ آذری و به نسبت نظام های انقلابی دیگر کارنامه موفقی دارد. البته او تاکید کرد که نظام انقلابی ایران هم مثل همه نظام های انقلابی دیگر با خودمختاری بخش های اقلیت نشین شدیدا مخالفت کرده است.
و به عقیده آقای هالیدی، ششمین و آخرین شباهت ایران با انقلاب های پیشین تلاش دولت برآمده از انقلاب برای صدور انقلاب به خارج از مرزها و از سوی دیگر برانگیختن دشمنی در میان کشورهای همسایه و منطقه بوده است.
آقای هالیدی در این بخش از گفته هایش به حمله عراق به ایران و جنگ هشت ساله دو کشور اشاره کرد و گفت این جنگ بیشتر از خود انقلاب در شکل گرفتن ماهیت جمهوری اسلامی تاثیر داشته است. البته آقای هالیدی در تایید نکته ششم خود ذکر کرد که به عقیده او اظهارات غیرمسئولانه بعضی از انقلابیون ایرانی در مورد طاغوت بودن حکومت صدام و لزوم انقلاب در کشور شیعه همسایه و حتی خرابکاری هایی که در عراق صورت می گرفت و به گفته مقامات عراقی کار عاملان نظام ایران بود، در تحریک صدام حسین به حمله به ایران نقش زیادی داشته است.
مدرن ترین انقلاب تاریخ
فرد هالیدی در بخش پایانی سخنرانی خود انقلاب ایران را در مجموع مدرن ترین انقلاب تاریخ بشر خواند و برای این ادعای خود چند دلیل ارائه کرد. از جمله اینکه گفته های آیت الله خمینی دو وجهی بود: ظاهر سخنانش مذهبی بود، اما پیام او در واقع، هم تا حدودی ملی گرایانه و هم تا حدودی سوسیالیستی بود.
او همچنین ذکر کرد که انقلاب ایران، در کل انقلابی غیرخشونت آمیز بود. ایرانی ها بزرگترین اجتماعات تاریخ بشر را در تظاهرات انقلابی (و به ویژه استقبال از آیت الله خمینی) انجام دادند.
دلیل دیگری که آقای هالیدی ذکر کرد این بود که با اینکه در قانون اساسی ایران آمده که باید از مسلمانان جهان حمایت کرد و دولت ایران در واقع در کشورهای لبنان و فلسطین و بعضی موارد محدود دیگر این کار را کرده است، اما در موارد بسیار دیگری به دلایل عملگرایانه سیاسی و بر اساس منافعش راه دیگری رفته است. از جمله مثالهای فرد هالیدی، سکوت ایران در برابر سرکوب مسلمانان در کشمیر هند، سین جیان چین و چچن روسیه و همچنین حمایت از ارامنه ارمنستان در برابر شیعیان جمهوری آذربایجان در مناقشه قره باغ بود.
همچنین به عقیده آقای هالیدی علی رغم سرکوب گسترده و کشتن تعداد زیادی از مخالفان در سال های پس از انقلاب در ایران، در این کشور سطحی از آزادی بیان عقاید مختلف در حکومت و جامعه دیده می شود که در هیچ حکومت انقلابی دیگری در جهان وجود ندارد.
آقای هالیدی سخنرانی اش را با این جمله به پایان برد که سی سال بعد از انقلاب، دنیا هنوز حرف جمهوری اسلامی و این ملت بزرگ را نشنیده است.
پرسش و پاسخ
با توجه به طولانی بودن سخنرانی فرد هالیدی، بخش پرسش و پاسخ بعد از سخنرانی کمتر طول کشید. محورهای اصلی سوال های مطرح شده، سیاست خارجی ایران، احتمال مذاکره آمریکا با این کشور، احتمال حمله اسرائیل به ایران، برنامه هسته ای ایران، و انتخابات ریاست جمهوری سال آینده این کشور بود.
آقای هالیدی گفت بر خلاف خیلی ها نسبت به بهتر شدن روابط ایران و آمریکا چندان خوشبین نیست و موانع بر سر راه ترمیم روابط را بزرگتر و ریشه دارتر از آن می داند که صرفا با روی کار آمدن باراک اوباما مرتفع شود.
او گفت مذاکره با ایرانی ها و امتیاز گرفتن از آنها دشوار است و آمریکایی ها پیش از هر چیز باید مواظب آن باشند که اوباما، جیمی کارتر دیگری نشود. جیمی کارتر که در زمان انقلاب ایران رئیس جمهور امریکا بود، عمدتا به دلیل ناتوانی اش در آزاد کردن گروگان های آمریکایی در ایران، در انتخابات دوردوم ریاست جمهوری اش شکست خورد.
آقای هالیدی در مورد برنامه هسته ای ایران هم گفت چون نه جاسوس است و نه کارشناس هسته ای واقعا نمی تواند بگوید که آینده پرونده هسته ای ایران چه می شود. اما تاکید کرد که ایران از پیش از انقلاب به دنبال تکنولوژی هسته ای، و به عقیده او حتی سلاح هسته ای بوده، و به نظر او با توجه به حضور دست کم دو قدرت اتمی در منطقه، پاکستان و اسرائیل، طبیعی است که ایرانی ها هم به دنبال سلاح هسته ای باشند.
آقای هالیدی همچنین گفت ایرانی ها می خواهند قدرت برتر منطقه ای باشند و تجربه جنگ سرد نشان داد که یکی از راه های دست بالا داشتن در روابط بین المللی، داشتن بمب اتمی است.
او همچنین گفت ایرانی ها فکر می کنند تجربه عراق و کره شمالی نشان می دهد که داشتن بمب اتمی، تضمینی برای حفظ حکومت نیز هست.
و در پایان فرد هالیدی در مورد تحریم ها هم گفت دیپلمات های ایرانی به اشتباه فکر می کنند می توانند در جبهه غرب شکاف ایجاد کنند و در حالی که تحت تحریم آمریکا هستند، روابط گسترده با اروپایی ها داشته باشند. به عقیده آقای هالیدی در دوره جهانی شدن این امر عملی نیست.
توضیح: قسمتهای هایت لایت شده توسط این حقیر رنگ عوض کرده اند.رضاکیانی
برگرفته شده از

در صورت استفاده در سایر وبلاگها و سایتها لینک مطلب در Wars and history و نام نویسنده و یا مترجم را ذکر کنید.



۱۳۹۰-۰۷-۲۸

یوروفایتر،جنگنده ی چند منظوره ی مشترک اروپاییان

شما می توانید وبلاگ اصلی ما را  در اینجا ببینید! ( عکسها و فیلمهای مطالب در وبلاگ اصلی قابل مشاهده است)
لینک همین مطلب در انجا :
 


کیفیت و اندازه بالا  High Resolution

عکس امشب مربوط به جت جنگندهٔ چندمنظورهٔ یوروفایتر تایفون می باشد.
جنگنده EF2000 ملقب به توفان سخت (Typhoon) یک جنگنده نسل چهار و نیم است که تلاش اروپاییان برای استقلال هوایی از هواپیماهای امریکایی است.این هواپیما توسط کنسرسیومی متشکل از سه شرکت بی‌ای‌ئی سیستمز، ئی‌ای‌دی‌اس (EADS) و آلنیا آئروناتیکا (Alenia Aeronautica) تحت کمپانی یوروفایتر جی‌ام‌بی‌اچ (Eurofighter GmbH) طراحی و ساخته شد. این پروژه توسط نتما (NETMA، یوروفایتر ناتو و آژانس مدیریت تورنادو) که به عنوان مشتری اصلی فعالیت می‌کند مدیریت شد. در دهه ی هشتاد میلادی طرح ان ریخته شد اما با وقفه ای در پروژه، در سال 1994 اولین پرواز خود را انجام داده و در سال 2003 وارد خدمت شد. این جنگنده یکی از پیشرفته ترین جنگنده های حال حاضر حساب می شود که از سیستم پیشرفته هدایت کامپیوتری با سیم بهره می برد. یعنی کنترل بالها و بالچه ها برای حرکت های جهاتی و مانور به صورت مکانیکی توسط نیروی فیزیکی خلبان صورت نمی گیرد بلکه فرمانهای خلبان به کامپیوتر منتقل شده و پس از پردازش  این فرمانها به جک های هیدرولیکی در سطحهای کنترلی همچون بالها و بالچه ها  منتقل شده و تغییر جهت هواپیما صورت می پذیرد.به طور کل از منظر کامپیوتری و الکترونیکی بسیار پیشرفته می باشد.
این جنگنده 2 موتوره  و بالهای ان به صورت دلتا شکل بوده است. این جنگنده فاقد دم و سکان افقی در عقب هواپیما می باشد و این سکانها(بالچه ها)  که  "کانارد" نامیده میشود در جلوی هواپیما قرار دارد. این طراحی مزیتهایی همچون دیر استال شدن و وامانده شدن را دارد. اما معایبی نیز دارد که به ان دلیل در طراحی همه ی جنگنده ها به کار نمی رود.
این جنگنده قابلیت حمله به اهداف زمینی را نیز دارا می باشد. در این جنگنده سیزده مقر حمل سلاح که پایلون نامیده میشود وجود دارد که 5 تای انها در زیر بدنه و 8 تای انها در زیر بالها قرار دارد و قادر به حمل انواع موشکهای هوا به هوا و هوا به زمین  و بمبهای مختلف امریکایی و اروپایی است. این جنگنده دارای مانور عالی و چالاکی زیادی به خاطر طراحی بدنه خوب و موتورهای قدرتمند خود می باشد.
این جنگنده تنها حنگنده نسل چهار و نیم است که بر خلاف دیگر هم نسلهای خود دارای طراحی مستقل بوده است. زیرا بعد از پایان جنگ سرد و فروکش کردن تهدیدات، کشورهای مختلف اقدام به کاهش بودجه نظامی خود کرده و دیگر درخواست برای جنگنده های جدید کاهش یافت ، در نتیجه شرکتهای تسلیحاتی اقدام به بروز کردن سیستمهای جنگنده های نسل چهارم کرده و انها را تبدیل به نسل چهار و نیم کردند، جنگنده هایی همچون میگ 31  به میگ 35  و هورنت به سوپر هورنت.
به طور کل می توان گفت در حال حاضر تنها جنگنده برتر از تایفون، F22 امریکا می باشد که یک جنگنده نسل پنجم می باشد.
این جنگنده در خدمت کشورهای زیر می باشد:
RAF roundel.svg نیروی هوایی پادشاهی بریتانیا
Roundel of the German Air Force border.svg لوفت‌وافه (المان)
Roundel of the Italian Air Force.svg نیروی هوایی ایتالیا
Roundel of the Spanish Air Force.svg نیروی هوایی اسپانیا
Roundel of the Royal Saudi Air Force.svg نیروی هوایی سلطنتی سعودی
Roundel of the Austrian Air Force.svg نیروی هوایی اتریش



High Resolution

High Resolution


High Resolution
مترجم و گرداوری: محمدحسین پاز
منبع: wikipedia 

در صورت استفاده در سایر وبلاگها و سایتها لینک مطلب در Wars and history و نام نویسنده و یا مترجم را ذکر کنید.

کارل دونیتس بی گناه یا گناهکار؟ قضاوت با شما.


حمله به کشورهای اسکاندیناوی،نروژ/ عملیات فورتیتود شمالی / نمونه ای از عملیات فریب استراتژیکی در جنگ جهانی دوم



شکست فاجعه بار تهاجم به دیپ توسط مدافعین المانی، قتلگاه متفقین، هزاران نفر تلفات/عملیات جوبیلی


نبرد دریایی ریورپلات؛The Battle of the River Plate



۱۳۹۰-۰۷-۲۴

اسکاتلندی ها کی به خاک اسکاتلند پای گذاشتند

شما می توانید وبلاگ اصلی ما را  در اینجا ببینید! ( فیلمهای مطالب در وبلاگ اصلی قابل مشاهده است)
لینک همین مطلب در انجا :

من تا امروز فکرمی کردم که اسکاتلندی ها بازمانده سلت هایی هستند که از خاک اروپا وارد جزیره بریتانیا شدند و در شمال آن جای گرفتند. اما کشف جدیدم ،که البته برای من جدید است، این است که اسکاتلندی ها در حقیقت ایرلندی هستند. یعنی سلتهایی که وارد خاک ایرلند شدند و بعدها خود را به اسکاتلند رساندند. واژه اسکات ،به معنی پیشرو، شاید خود نشان دهنده خواستگاه این قوم باشد. متن کوتاهی از دانشنامه انکارتا(ماکروسافت) را در اینباره برایتان ترجمه کرده ام.
پیکتها قوم جنگجویی بودند که در اسکاتلند امروزی جای گرفته بودند. آنها در قرن اول میلادی توسط ژنرال رومی گنائوس جولیوس آگریکولا در تهاجم به کالدونیا شکست خوردند. آگریکولا به سمت شمال و تنگه فورت پیش روی کردند. ستیزه های پیکتها و بریتون ها از یک سو و لژیونرهای رومی از سوی دیگر سبب شد تا امپراطور هادریان دستور ساخت دیواری را در شمالی ترین نقاط امپراطوری بدهد تا از حملات گاه و بیگاه پیکتها به جنوب جزیره جلوگیری کند. بقایای این دیوار هنوز هم بچشم می خورند.
محل دیوار هادریان





قسمتهایی از دیوار هادریان


پس از اینکه روم در سال 409 ، به دلیل اختلافات داخلی، خاک بریتانیا را تخلیه کرد پیکتها از خلا قدرت موجود استفاده کردند و به جنوب سرازیرشدند. اما کمی بعد ساکسونها و آنجل ها از خاک اروپا وارد نقاط جنوبی بریتانیا شدند و دوباره پیکتها را عقب راندند. ساکسونها و آنجلها هر دو از اقوام ژرمن بودند. بسیاری از بریتون ها از مقابل یورش ساکسونها به سمت سرزمینهای شمالی تر اسکاتلند فرارکردند و در آنجا پادشاهی استراثکلاید را بنانهادند. تقریبا در این دوران بود که اسکات ها از شمال ایرلند وارد غرب اسکاتلند شدند و پادشاهی با نام دالریادا را تأسیس کردند. البته اسکاتلندی ها هم گروهی از نژاد سلت بودند. در قرن ششم میلادی آنجل ها بیشتر خاک کالدونیا را تسخیر کردند. در همین زمان بود که دین مسیحیت اندک اندک در بین اسکاتلندی ها و پیکتها منتشرشد.

  ناحیه سلتی ها.
  ناحیه پیکتها.
  ناحیه بریتونها.
اینکه نوشتم داستان مهاجرت وجای گیری اسکاتها در جزیره بریتانیا بود. بقیه داستان اسکالند بماند برای یه فرصت بهتر. انشاالله 
رضا کیانی موحد
با همکاری محمدحسین پاز

در صورت استفاده در سایر وبلاگها و سایتها لینک مطلب در Wars and history و نام نویسنده و یا مترجم را ذکر کنید.

چگونه ارتش مستعمراتی بریتانیا در هم کوبیده شد



شوخی های تاریخ؛ قسمت پنجم
شوخی های تاریخ  / قسمت چهارم

۱۳۹۰-۰۷-۲۳

شما می توانید وبلاگ اصلی ما را  در اینجا ببینید! ( فیلمهای مطالب در وبلاگ اصلی قابل مشاهده است)
لینک همین مطلب در انجا :
    Brigadier General McAuliffe, circa 1944
در روز 22 دسامبر 1944 همه چشمها به شهر کوچکی در بلژیک با نام بستونیو دوخته شده بود. بمباران ثابت نیروهای آلمانی 15000 سرباز آمریکایی ،که تنها چند ساعت قبل به شهر رسیده بودند و در آنجا محاصره شده بودند، را از پای درآورده بود. از سمت جنوب ارتش سوم زرهی ژنرال پاتن در حال تاختن به سمت بستون بود اما این واحد در جدالی شوم با زمان درحال از دست رفتن وارد شده بود.
در حدود ساعت 10 صبح آلمانها تیراندازی را متوقف کردند و چند تن از افسران آلمانی با پرچم سفید به مواضع آمریکایی ها نزدیک شدند. آنها یک نامه دو صفحه ای برای فرمانده نیروهای آمریکایی ژنرال آنتونی مک اولیف آورده بودند:
از فرمانده آلمانی به فرمانده آمریکایی های محاصره شده:
سرنوشت جنگ در حال تغییر است... تنها یک راه برای نجات سربازان محاصره شده ات از نابودی کامل وجود دارد. تسلیم قابل احترام نیروهای داخل شهر.

پس از خواندن نامه، مک اولیف بدون مکث و به بلندی کلامی بر زبان آورد که جاودانه شد:"اوه، Nuts!" اما هنگامی که فرمانده دل مشغول آمریکایی به کارهای واجب ترش برگشت خود را برای پاسخ به نامه حریف خالی از کلمات یافت. یکی از افسران ستادش پیشنهاد داد:"اولین واکنش شما باید به گوش دشمن برسد ژنرال!" یکی از منشی ها نامه زیر را ماشین نویسی کرد:
به فرمانده آلمانی:
Nuts!
از طرف فرمانده آمریکایی.
یک سرهنگ آمریکایی با موفقیت توانست منظور مک اولیف را برای آلمانی هایی که ضرب الاجل فرمانده شان را آورده بودند توضیح دهد: "اگر شما معنی Nuts را نمی دانید به انگلیسی روان می توان آن را "برو به درک" ترجمه کرد و باید اضافه کنم که اگر به حملات خود ادامه دهید ما هر آلمانی لعنتی را که به سمت شهر حرکت کند از پای درمی آوریم."
به علاوه، جواب یک سیلابی مک اولیف سبب شد تا شوکی به ژنرال پاتن وارد شود. او بر سر سربازانش فریاد زد: "نباید اجازه دهیم تا مردی چنین سخنور کشته شود!"
ژنرال پاتن

                           
                            یادبود مک اولیف در شهر بستونیو

منبع: کتاب Absolutly victory ISBN:1-932994-73-4  صفحه 57.
مترجم: رضاکیانی موحد

در صورت استفاده در سایر وبلاگها و سایتها لینک مطلب در Wars and history و نام نویسنده و یا مترجم را ذکر کنید.

کارل دونیتس بی گناه یا گناهکار؟ قضاوت با شما.


حمله به کشورهای اسکاندیناوی،نروژ/ عملیات فورتیتود شمالی / نمونه ای از عملیات فریب استراتژیکی در جنگ جهانی دوم



شکست فاجعه بار تهاجم به دیپ توسط مدافعین المانی، قتلگاه متفقین، هزاران نفر تلفات/عملیات جوبیلی


نبرد دریایی ریورپلات؛The Battle of the River Plate