با شتاب، اجراشده به همراه شجاعت و خراب شده به وسیله اتفاقات، عملیات مارکت گاردن یکی از ناامیدکننده ترین نبردهای نظامی جنگ جهانی دوم بود. خیالات بهترین ژنرال ارتش بریتانیا ، فیلدمارشال مونتگومری، به آنجا منتهی شد که نقشه ای برای نفوذ سریع به عمق خاک دشمن کشیده شود تا نیروهای متفقین کمتر با ارتش آلمان مواجه شوند. به نظر می رسید که جنگ در چند ماه آینده و حتی شاید قبل از آغاز سال نو به پایان برسد و مردم انگلستان از 6 سال جنگ خونین رهایی یابند. نقشه مونتگمری به بزرگترین عملیات هوابرد تاریخ منجر شد. 10000 چترباز آموزش دیده از لشکر یکم چتربازانگلیس آرزو داشتند که در جشنهای پیروزی بیشتری شرکت داشته باشند. 25000 چترباز آمریکایی و تعدادی چترباز لهستانی نیز در کنار چتربازان انگلیسی در این عملیات شرکت کردند.
استراتژی مونتگمری مبنی بر 2 حمله موازی بود. حمله اول یک عملیات هوابرد بود با استفاده از 35000 چترباز موجود و عملیات دوم یک تهاجم زرهی توسط ارتش دوم انگلیس که قرار بود 65 مایل به داخل خاک هلنداشغلی نفوذکند. قسمت هوابرد عملیات مارکت و قسمت زرهی آن گاردن نام گرفتند و درنهایت تمام عملیات مارکت-گاردن نام گرفت.
در روز عملیات چتربازان -که سرعت زیاد و سلاحی سبک داشتند- باید 8 پل استراتژیک بر روی رودخانه راین را تصرف می کردند و نگه می داشتند تا نیروهای زرهی -که سرعتی کمتر و سلاحی سنگین داشتند- به آنها بپیوندند و با تقویت چتربازان در آن پلها مواضع دفاعی ایجادکنند. این روند باید در عرض یک هفته تکمیل می شد. سپاه زرهی باید در اولین روز عملیات اولین پل را در نزدیکی خطوط متفقین اشغال کند و پس از آن خود را در 3 روز به شمالی ترین پل ،پل آرنهایم در هلنداشغالی، می رساند. بدین سان دالانی بوجود می آمد که پیاده نظام متفقین می توانستند از آن عبورکرده و با دور زدن شمالی ترین نقطه خط دفاعی آلمانها -موسوم به زیگفرید- مستقیما به سوی برلین حرکت می کردند.
نقشه اولیه طرح ممتازی بود اما با یک سری مشکلات خارجی مواجه شد. در این عملیات، چتربازان بیشتری نسبت به عملیات نرماندی بکارگرفته شدند. عملیات نرماندی با وسواسی بی نظیر و در طی یکسال طرح شد درحالیکه طراحی عملیات مارکت-گاردن بیش از 8-9 روز وقت نگرفت. موفقیت مارکت-گاردن به زمان بندی صحیح، شرایط جوی ومهمتر از همه این فرض که آلمانها خاک هلند را تخلیه کرده اند و تنها نیروهای اندکی را در آنجا برجای گذاشته اند بستگی داشت. اگر هر کدام از این عوامل به اشکال برمی خورد تمامی عملیات با خطر شکست مواجه می شد. در حقیقت، تمامی این عوامل مشکل زا از آب درآمدند.
مردمی که در نزدیکی فرودگاه های جنوب بریتانیا زندگی می کردند هیچگاه کاروان بزرگ هوایی که را در صبح روز یکشنبه 17 سپتامبر1944از بالای سرشان گذشت و اولین موج چتربازان را به سمت هلند برد فراموش نکردند. این کاروان 1500 فروند هواپیمای باری و گلایدر را شامل می شد. عملیات اولیه هوابرد موفقیت آمیز بود و تقریبا تمام واحدهای چترباز در نزدیکی اهدافشان بر زمین نشستند. 3 نقطه اصلی فرود عبارت بودند از آیندهون در جنوب، نایمگن در مرکز و آرنهایم در شمال منطقه عملیات. چتربازان آمریکایی همان روز صبح توانستند با موفقیت پل وگل را تصرف کنند. واحد دیگری از چتربازان آمریکایی نیز پلی در نزدیکی شهر گریو را از دست آلمانها خارج ساخت. در شمال چتربازان بریتانیایی به فرماندهی ژنرال روی اورکهارت توانستند شهر آرنهایم و شمالی ترین پل را -که در ضمن حیاتی ترین هدف عملیات نیز بود- را تصرف کنند. 3 پل از 8 پل سقوط کردند و 5 پل در دست دشمن باقی ماندند.
خورشید در اولین روز عملیات مارکت-گاردن طلوع خود را آغازکرد و با طلوع خود تمام نقشه های فیلدمارشال مونتگومری را به هم زد. بعد از ظهر همان روز آلمانها به یکی از پلها حمله کردند و آن را از دست آمریکایی ها خارج کردند. سپس واحدهای لشکر 82 هوابرد که وظیفه داشتند بلندی های مشرف به پل نایمگن را تصرف کنند با مقاومتی غیرمنتظره مواجه شدند. این پل در نقشه مونتگومری دومین هدف بزرگ بود و نقشی در حد پل آرنهایم داشت. عدم تصرف این بلندی ها به این معنی بود که پل عملا در دست آلمانها باقی می ماند.
در همان زمان و در جنوب منطقه عملیات، سپاه زرهی متفقین به وسیله مقاومت آلمانها متوقف شد و نتوانست که در شاهراه 69 به پیشروی خود ادامه دهد. این واحد قرار بود که در اولین روز عملیات خود را به آیندهون برساند ولی در این امر ناکام ماند. چتربازان بریتانیایی پی بردند که بیسیمهایشان به کریستالهایی اشتباه مجهز شده اند و ارتباط رادیویی خود را با پستهای فرماندهی خود از دست داده اند. فاجعه در حال شروع شدن بود.
در طرف آلمانها اوضاع کمی گیج کننده بود. آنها نفهمیدند که هدف عملیات مارکت-گاردن دور زدن خط دفاعی زیگفرید است و به همین دلیل از اینکه می دیدند متفقین چتربازهایشان را در مناطقی پیاده می کنند که هیچ ارزش استراتژیکی ندارد سردرگم شدند. در ابتدا آنها فکر کردند که کماندوهای آمریکا و بریتانیا برای دزدیدن فیلدمارشال والتر مودل اعزام شده اند.
مودل موقتا از اندازه عملیات متفقین و جسارت آنها گیج شد اما به زودی شانس به او لبخند زد. یک هفته قبل، مودل دو واحد زرهی نخبه خود ،لشکرهای نهم و دهم زرهی اس اس، را برای تعمیر تانکها و استراحت خدمه به نقطه ای در نزدیک منطقه فرود چتربازان بریتانیایی فرستاده بود. در نتیجه، دو لشکر از بهترین واحدهای زرهی آلمان به صورت اتفاقی در زمانی مناسب در نزدیکی پل آرنهایم حضور داشتند. البته این خبر به مونتگومری هم رسیده بود اما وی این جابجایی را مهم نمی دانست و فکر می کرد که تانکهای این لشکرها غیرعملیاتی هستند. پس از آن بازهم پری خوشبختی خود را به مودل نزدیک و نزدیکتر کرد. یکی از سربازان آلمانی توانست از داخل یک گلایدر متفقین که سقوط کرده بود تمامی نقشه های عملیاتی مونتگومری را به دست آورد و به پست فرماندهی مودل برساند. مودل نقشه ها را مطالعه کرد و آنها را غیرقابل باور یافت. مودل فکر می کرد که این نقشه ها قسمتی از نقشه های استادانه متفقین برای گمراه کردن فرماندهان آلمانی هستند. کمی بعد مودل فهمید که این نقشه ها نه یک طرح فریبکارانه بلکه طرح های اصلی متفقین هستند.
روز بعد، حمله چتربازان آمریکایی برای گرفتن پل شهر بست توسط مدافعین آلمانی دفع شد. کمی بعد نیروهای زرهی متفقن در جاده 69 پیشروی کردند و یک روز پس از برنامه عملیاتی به شهر آیندهون وارد شدند. اما این موفقیت موقتی بود و آنها دوباره در پشت پل سان به وسیله آلمانها متوقف شدند. وقت گرانبهایی تلف شد تا واحد مهندسی رزمی بتواند پل دیگری را بر روی رودخانه برپاسازد.
روز سوم عملیات با مشکلات جدی تری همراه شد. چتربازهای لهستانی برای تقویت دیگر نیروها وارد کارزارشدند اما از بخت بد درست در آرنهایم و در میان نیروهای آلمانی فرود آمدند. واحدهای بریتانیایی -که در نزدیک لهستانی ها موضع داشتند نتوانستند- به آنها اخطاردهند. چرا که فرکانس بیسیمهای چتربازان بریتانیا با لهستانی ها فرق داشت و در نهایت، چتربازان لهستانی پس از تحمل فشار خردکننده آلمانها در هم شکستند.
حال، واحدهای بریتانیایی که شمال پل آرنهایم را در اختیار داشتند به محاصره درآمده و بین چکش لشکر نهم اس.اس و سندان لشکر دهم اس.اس در حال خردشدن بودند. اگرچه تلفات زیادی به آنها وارد شد اما آنها به امید سررسیدن واحدهای زرهی متفقین مواضع خود را نگه داشتند و مقاومت کردند. اما حقیقت این بود که تانکهای متفقین دو روز از برنامه خود عقب بودند و شانسی برای رسیدن به پل آرنهایم نداشتند. برای چتربازان بریتانیایی که در آرنهایم بودند از طریق هوا و به وسیله چتر بسته های مهمات و غذا پرتاب شد اما یکبار دیگر شانس در خانه آلمانها را زد. تمام این مهمات و محموله های حیاتی در منطقه تحت کنترل آلمان فرود آمد و دست چتربازان متفقین از آنها کوتاه ماند. سرانجام، سپاه زرهی متفقین راه خود را با دور زدن نایمگن ادامه داد ولی یکبار دیگر متوقف شد. آنها به ساحل رودخانه وال رسیدند و باید صبر می کردند تا قایقهای مورد نیاز برای عبور از رودخانه از پشت جبهه به جلو آورده شوند.
در روز چهارم عملیات گیج کننده ترین پرده از نمایش شجاعت متفقین بر روی صحنه رفت. صبح زود قایقها به دست سپاه زرهی رسید اما این قایقها را باید در تاریکی شب به کار می گرفتند چرا که عبور از رودخانه در زیر گوش آلمانها امکان پذیر نبود. گروهی از آمریکایی ها و بریتانیایی ها داوطلب شدند تا در روشنایی روز سوار بر قایق از رودخانه عبور کنند تا بتوانند محاصره واحدهای بریتانیایی را در پل آرنهایم بشکنند. این عملیات -که با خودکشی فرق چندانی نداشت- به عنوان یکی از شجاعانه ترین حرکتهای تمامی جنگ شناخته می شود. بسیاری از این افراد در داخل رودخانه کشته شدند اما به اندازه کافی نیرو به آنسوی رودخانه رسیدند که بتوانند از دو سو به مدافعین پل نایمگن حمله کنند. پس از زد و خورد شدیدی که تا شب به طول انجامید پل نایمگن به دست متفقین افتاد.
با طلوع خورشید در روز پنجم عملیات مارکت-گاردن جاده ای که از نایمگن به آرنهایم می رسید بازشده بود و سپاه زرهی متفقین می توانست خود را در کمتر از یکساعت به آنجا برساند. اما دیگر برای نیروهای محاصره شده در آرنهایم بسیار دیرشده بود. چتربازان بریتانیایی که قسمت شمالی پل را در اختیار داشتند حتی یک تیر برای شلیک کردن در اختیار نداشتند. آنها به خانه های نزدیک جاده عقب نشینی کردند و سعی کردند تا با ایجاد مه مصنوعی خود را از دید تانکهای آلمانی مخفی کنند. یکی از چتربازان با کوشش بسیار توانست یکی از بیسیمها را به کار اندازد. " خالی از مهمات، خداوند پادشاه را حفظ کند." آخرین پیامی بود که از این چتربازان شنیده شد. اندکی بعد همگی آنها مجبور شدند که خود را تسلیم آلمانها کنند.
در صبح روز ششم از آغاز عملیات ،22 سپتامبر1944، کاملا آشکار شده بود که مارکت-گاردن به یک فاجعه منتهی شده است. حال هدف جدیدی برای متفقین در پیش رو بود، به حداقل رساندن تلفات خودی. در جنوب آرنهایم سربازان آمریکایی، بریتانیایی و هلندی در باریکه ای به طول 40 مایل گسترده شده بودند و از 3 طرف زیر آتش آلمانها بودند؛ چپ، راست و آسمان. کافی بود که آلمانها از جنوب حمله می کردند و راه بازگشت این واحدها را می بستند. تا به دام افتادن کامل چتربازان چیزی نمانده نبود. به واحدهایی که در جنوب منطقه عملیات بودند دستور عقب نشینی داده شد و این واحدها مجبورشدند تا زیر آتش شدید توپخانه آلمان و با دادن تلفات زیاد به عقب بازگردند. واحدهایی که در شمال و نزدیکی آرنهایم قرارداشتند در تاریکی شب به رودخانه راین زدند و تا آنجا که امکان داشت به عقب بازگشتند. 3 روز بعد آتش شدید آلمانها این عملیات تخلیه را متوقف کرد و تمام چتربازانی که در سمت دیگر رودخانه داشتند به اسارت درآمدند.
عملیات مارکت-گاردن به بهای جان بیش از 10000 سرباز متفقین تمام شد. در حدود 5000 نفر اسیر شدند و تعداد کمی هم این بخت را داشتند که زنده به جبهه خودی بازگردند. در عوض، بر این تفکر اشتباه که "جنگ را می توان با یک حمله بزرگ به پیروزی رساند" خط بطلان کشیده شد. حال هر کسی می دانست که چه انتظاری باید از آیزهاور -فرمانده کل متفقین- داشته باشد: متفقین باید هیتلر و ارتش او را بارها و بارها در هم می کوبیدند. پیروزی از یک مایل پیشروی، تصرف یک پل و پیروزی در یک نبرد به دست می آمد.
منبع مجله اطلاعات هفتگی
استراتژی مونتگمری مبنی بر 2 حمله موازی بود. حمله اول یک عملیات هوابرد بود با استفاده از 35000 چترباز موجود و عملیات دوم یک تهاجم زرهی توسط ارتش دوم انگلیس که قرار بود 65 مایل به داخل خاک هلنداشغلی نفوذکند. قسمت هوابرد عملیات مارکت و قسمت زرهی آن گاردن نام گرفتند و درنهایت تمام عملیات مارکت-گاردن نام گرفت.
در روز عملیات چتربازان -که سرعت زیاد و سلاحی سبک داشتند- باید 8 پل استراتژیک بر روی رودخانه راین را تصرف می کردند و نگه می داشتند تا نیروهای زرهی -که سرعتی کمتر و سلاحی سنگین داشتند- به آنها بپیوندند و با تقویت چتربازان در آن پلها مواضع دفاعی ایجادکنند. این روند باید در عرض یک هفته تکمیل می شد. سپاه زرهی باید در اولین روز عملیات اولین پل را در نزدیکی خطوط متفقین اشغال کند و پس از آن خود را در 3 روز به شمالی ترین پل ،پل آرنهایم در هلنداشغالی، می رساند. بدین سان دالانی بوجود می آمد که پیاده نظام متفقین می توانستند از آن عبورکرده و با دور زدن شمالی ترین نقطه خط دفاعی آلمانها -موسوم به زیگفرید- مستقیما به سوی برلین حرکت می کردند.
نقشه اولیه طرح ممتازی بود اما با یک سری مشکلات خارجی مواجه شد. در این عملیات، چتربازان بیشتری نسبت به عملیات نرماندی بکارگرفته شدند. عملیات نرماندی با وسواسی بی نظیر و در طی یکسال طرح شد درحالیکه طراحی عملیات مارکت-گاردن بیش از 8-9 روز وقت نگرفت. موفقیت مارکت-گاردن به زمان بندی صحیح، شرایط جوی ومهمتر از همه این فرض که آلمانها خاک هلند را تخلیه کرده اند و تنها نیروهای اندکی را در آنجا برجای گذاشته اند بستگی داشت. اگر هر کدام از این عوامل به اشکال برمی خورد تمامی عملیات با خطر شکست مواجه می شد. در حقیقت، تمامی این عوامل مشکل زا از آب درآمدند.
مردمی که در نزدیکی فرودگاه های جنوب بریتانیا زندگی می کردند هیچگاه کاروان بزرگ هوایی که را در صبح روز یکشنبه 17 سپتامبر1944از بالای سرشان گذشت و اولین موج چتربازان را به سمت هلند برد فراموش نکردند. این کاروان 1500 فروند هواپیمای باری و گلایدر را شامل می شد. عملیات اولیه هوابرد موفقیت آمیز بود و تقریبا تمام واحدهای چترباز در نزدیکی اهدافشان بر زمین نشستند. 3 نقطه اصلی فرود عبارت بودند از آیندهون در جنوب، نایمگن در مرکز و آرنهایم در شمال منطقه عملیات. چتربازان آمریکایی همان روز صبح توانستند با موفقیت پل وگل را تصرف کنند. واحد دیگری از چتربازان آمریکایی نیز پلی در نزدیکی شهر گریو را از دست آلمانها خارج ساخت. در شمال چتربازان بریتانیایی به فرماندهی ژنرال روی اورکهارت توانستند شهر آرنهایم و شمالی ترین پل را -که در ضمن حیاتی ترین هدف عملیات نیز بود- را تصرف کنند. 3 پل از 8 پل سقوط کردند و 5 پل در دست دشمن باقی ماندند.
خورشید در اولین روز عملیات مارکت-گاردن طلوع خود را آغازکرد و با طلوع خود تمام نقشه های فیلدمارشال مونتگومری را به هم زد. بعد از ظهر همان روز آلمانها به یکی از پلها حمله کردند و آن را از دست آمریکایی ها خارج کردند. سپس واحدهای لشکر 82 هوابرد که وظیفه داشتند بلندی های مشرف به پل نایمگن را تصرف کنند با مقاومتی غیرمنتظره مواجه شدند. این پل در نقشه مونتگومری دومین هدف بزرگ بود و نقشی در حد پل آرنهایم داشت. عدم تصرف این بلندی ها به این معنی بود که پل عملا در دست آلمانها باقی می ماند.
در همان زمان و در جنوب منطقه عملیات، سپاه زرهی متفقین به وسیله مقاومت آلمانها متوقف شد و نتوانست که در شاهراه 69 به پیشروی خود ادامه دهد. این واحد قرار بود که در اولین روز عملیات خود را به آیندهون برساند ولی در این امر ناکام ماند. چتربازان بریتانیایی پی بردند که بیسیمهایشان به کریستالهایی اشتباه مجهز شده اند و ارتباط رادیویی خود را با پستهای فرماندهی خود از دست داده اند. فاجعه در حال شروع شدن بود.
در طرف آلمانها اوضاع کمی گیج کننده بود. آنها نفهمیدند که هدف عملیات مارکت-گاردن دور زدن خط دفاعی زیگفرید است و به همین دلیل از اینکه می دیدند متفقین چتربازهایشان را در مناطقی پیاده می کنند که هیچ ارزش استراتژیکی ندارد سردرگم شدند. در ابتدا آنها فکر کردند که کماندوهای آمریکا و بریتانیا برای دزدیدن فیلدمارشال والتر مودل اعزام شده اند.
مودل موقتا از اندازه عملیات متفقین و جسارت آنها گیج شد اما به زودی شانس به او لبخند زد. یک هفته قبل، مودل دو واحد زرهی نخبه خود ،لشکرهای نهم و دهم زرهی اس اس، را برای تعمیر تانکها و استراحت خدمه به نقطه ای در نزدیک منطقه فرود چتربازان بریتانیایی فرستاده بود. در نتیجه، دو لشکر از بهترین واحدهای زرهی آلمان به صورت اتفاقی در زمانی مناسب در نزدیکی پل آرنهایم حضور داشتند. البته این خبر به مونتگومری هم رسیده بود اما وی این جابجایی را مهم نمی دانست و فکر می کرد که تانکهای این لشکرها غیرعملیاتی هستند. پس از آن بازهم پری خوشبختی خود را به مودل نزدیک و نزدیکتر کرد. یکی از سربازان آلمانی توانست از داخل یک گلایدر متفقین که سقوط کرده بود تمامی نقشه های عملیاتی مونتگومری را به دست آورد و به پست فرماندهی مودل برساند. مودل نقشه ها را مطالعه کرد و آنها را غیرقابل باور یافت. مودل فکر می کرد که این نقشه ها قسمتی از نقشه های استادانه متفقین برای گمراه کردن فرماندهان آلمانی هستند. کمی بعد مودل فهمید که این نقشه ها نه یک طرح فریبکارانه بلکه طرح های اصلی متفقین هستند.
روز بعد، حمله چتربازان آمریکایی برای گرفتن پل شهر بست توسط مدافعین آلمانی دفع شد. کمی بعد نیروهای زرهی متفقن در جاده 69 پیشروی کردند و یک روز پس از برنامه عملیاتی به شهر آیندهون وارد شدند. اما این موفقیت موقتی بود و آنها دوباره در پشت پل سان به وسیله آلمانها متوقف شدند. وقت گرانبهایی تلف شد تا واحد مهندسی رزمی بتواند پل دیگری را بر روی رودخانه برپاسازد.
روز سوم عملیات با مشکلات جدی تری همراه شد. چتربازهای لهستانی برای تقویت دیگر نیروها وارد کارزارشدند اما از بخت بد درست در آرنهایم و در میان نیروهای آلمانی فرود آمدند. واحدهای بریتانیایی -که در نزدیک لهستانی ها موضع داشتند نتوانستند- به آنها اخطاردهند. چرا که فرکانس بیسیمهای چتربازان بریتانیا با لهستانی ها فرق داشت و در نهایت، چتربازان لهستانی پس از تحمل فشار خردکننده آلمانها در هم شکستند.
حال، واحدهای بریتانیایی که شمال پل آرنهایم را در اختیار داشتند به محاصره درآمده و بین چکش لشکر نهم اس.اس و سندان لشکر دهم اس.اس در حال خردشدن بودند. اگرچه تلفات زیادی به آنها وارد شد اما آنها به امید سررسیدن واحدهای زرهی متفقین مواضع خود را نگه داشتند و مقاومت کردند. اما حقیقت این بود که تانکهای متفقین دو روز از برنامه خود عقب بودند و شانسی برای رسیدن به پل آرنهایم نداشتند. برای چتربازان بریتانیایی که در آرنهایم بودند از طریق هوا و به وسیله چتر بسته های مهمات و غذا پرتاب شد اما یکبار دیگر شانس در خانه آلمانها را زد. تمام این مهمات و محموله های حیاتی در منطقه تحت کنترل آلمان فرود آمد و دست چتربازان متفقین از آنها کوتاه ماند. سرانجام، سپاه زرهی متفقین راه خود را با دور زدن نایمگن ادامه داد ولی یکبار دیگر متوقف شد. آنها به ساحل رودخانه وال رسیدند و باید صبر می کردند تا قایقهای مورد نیاز برای عبور از رودخانه از پشت جبهه به جلو آورده شوند.
در روز چهارم عملیات گیج کننده ترین پرده از نمایش شجاعت متفقین بر روی صحنه رفت. صبح زود قایقها به دست سپاه زرهی رسید اما این قایقها را باید در تاریکی شب به کار می گرفتند چرا که عبور از رودخانه در زیر گوش آلمانها امکان پذیر نبود. گروهی از آمریکایی ها و بریتانیایی ها داوطلب شدند تا در روشنایی روز سوار بر قایق از رودخانه عبور کنند تا بتوانند محاصره واحدهای بریتانیایی را در پل آرنهایم بشکنند. این عملیات -که با خودکشی فرق چندانی نداشت- به عنوان یکی از شجاعانه ترین حرکتهای تمامی جنگ شناخته می شود. بسیاری از این افراد در داخل رودخانه کشته شدند اما به اندازه کافی نیرو به آنسوی رودخانه رسیدند که بتوانند از دو سو به مدافعین پل نایمگن حمله کنند. پس از زد و خورد شدیدی که تا شب به طول انجامید پل نایمگن به دست متفقین افتاد.
با طلوع خورشید در روز پنجم عملیات مارکت-گاردن جاده ای که از نایمگن به آرنهایم می رسید بازشده بود و سپاه زرهی متفقین می توانست خود را در کمتر از یکساعت به آنجا برساند. اما دیگر برای نیروهای محاصره شده در آرنهایم بسیار دیرشده بود. چتربازان بریتانیایی که قسمت شمالی پل را در اختیار داشتند حتی یک تیر برای شلیک کردن در اختیار نداشتند. آنها به خانه های نزدیک جاده عقب نشینی کردند و سعی کردند تا با ایجاد مه مصنوعی خود را از دید تانکهای آلمانی مخفی کنند. یکی از چتربازان با کوشش بسیار توانست یکی از بیسیمها را به کار اندازد. " خالی از مهمات، خداوند پادشاه را حفظ کند." آخرین پیامی بود که از این چتربازان شنیده شد. اندکی بعد همگی آنها مجبور شدند که خود را تسلیم آلمانها کنند.
در صبح روز ششم از آغاز عملیات ،22 سپتامبر1944، کاملا آشکار شده بود که مارکت-گاردن به یک فاجعه منتهی شده است. حال هدف جدیدی برای متفقین در پیش رو بود، به حداقل رساندن تلفات خودی. در جنوب آرنهایم سربازان آمریکایی، بریتانیایی و هلندی در باریکه ای به طول 40 مایل گسترده شده بودند و از 3 طرف زیر آتش آلمانها بودند؛ چپ، راست و آسمان. کافی بود که آلمانها از جنوب حمله می کردند و راه بازگشت این واحدها را می بستند. تا به دام افتادن کامل چتربازان چیزی نمانده نبود. به واحدهایی که در جنوب منطقه عملیات بودند دستور عقب نشینی داده شد و این واحدها مجبورشدند تا زیر آتش شدید توپخانه آلمان و با دادن تلفات زیاد به عقب بازگردند. واحدهایی که در شمال و نزدیکی آرنهایم قرارداشتند در تاریکی شب به رودخانه راین زدند و تا آنجا که امکان داشت به عقب بازگشتند. 3 روز بعد آتش شدید آلمانها این عملیات تخلیه را متوقف کرد و تمام چتربازانی که در سمت دیگر رودخانه داشتند به اسارت درآمدند.
عملیات مارکت-گاردن به بهای جان بیش از 10000 سرباز متفقین تمام شد. در حدود 5000 نفر اسیر شدند و تعداد کمی هم این بخت را داشتند که زنده به جبهه خودی بازگردند. در عوض، بر این تفکر اشتباه که "جنگ را می توان با یک حمله بزرگ به پیروزی رساند" خط بطلان کشیده شد. حال هر کسی می دانست که چه انتظاری باید از آیزهاور -فرمانده کل متفقین- داشته باشد: متفقین باید هیتلر و ارتش او را بارها و بارها در هم می کوبیدند. پیروزی از یک مایل پیشروی، تصرف یک پل و پیروزی در یک نبرد به دست می آمد.
منبع مجله اطلاعات هفتگی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر