Pages

۱۳۹۰-۰۷-۰۳

نبرد هاستینگز

شما می توانید وبلاگ اصلی ما را  در اینجا ببینید! (فیلمهای مطالب در وبلاگ اصلی قابل مشاهده است)
لینک همین مطلب در انجا :

تصویری از نبرد هاستینگ

تاریخ: 14 اکتبر 1066.
محل: در نزدیکی هاستینگز، جنوب انگلستان.
نتیجه: پیروزی قاطع نورمن ها.
متخاصمین
نورمن ها و متحدینشان
انگلوساکسون ها
فرماندهان
ویلیام فاتح (دوک نرماندی)
ادو بایکس(برادر ویلیام)
هارولد گادوینسون پادشاه انگلستان
استعداد رزمی
7000-8000 نفر نفرشامل:
3000 نفرسواره نظام
1000نفرکماندار
و بقیه سپاه؛ افراد پیاده نظام.
7000-8000 نفرپیاده نظام و کماندار
تلفات
در حدود 2000 کشته و زخمی
نامعلوم ولی بسیاربیشتر از نورمن ها
کشته شدن هارولد در نبرد هاستینگز نقش شده بر روی پرده.
سال 1066 سالی بود که انگلیسی ها در آن یک ستاره دنباله دار، دو نبرد و سه پادشاه دیدند. نبرد هاستینگز یکی از آن نبردها و تاثیرگذار ترین آنها بوده است. شاید از نظر تعداد نفرات شرکت کرده در نبرد، هاستینگز زد و خوردی کوچک به نظر برسد اما از نظر سیاسی این نبرد تاثیر زیاد بر تاریخ انگلستان داشت. پس از شکست آنگلوساکسون ها در این نبرد، آنها کنترل انگلستان را از دست دادند و نورمن ها به قدرت سیاسی غالب در جزیره تبدیل شدند.
پس زمینه
در میانه قرون وسطی سلحشورانی عجیب در اروپای شمالی ظاهرشد که نامشان لرزه بر اندام سلحشوران می انداخت؛ وایکینگ ها. وایکینگ ها دارای قدرت بدنی زیادی بودند، سرنترسی داشتند و روبرو شدن با آنها برای شوالیه های آن دوران اروپا دشوار بود.آنها سوار بر کشتی هایشان می شدند، از دریاها عبورمی کردند، به ده ها و شهرهای ساحلی یورش می بردند و پس از تاراج آنها، دوباره به موطن خود بازمی گشتند. آنها پس از اینکه در موطن خود قدرت می گرفتند و جمعیتشان زیاد می شد به سوی سرزمینهای گرمتر جنوب و مرکز اروپا کوچ می کردند و برای حکام محلی و پادشاهان دردسر می آفریدند. از این رو بود که بیشتر پادشاهان سعی داشتند تا آنها را به عنوان مزدور استخدام کنند تا هم از شرشان در امان بمانند و هم بتوانند با تکیه بر شجاعت وایکینگ ها از پس دیگر قدرتهای همسایه برآیند.
یکی از این اقوام وایکینگ، نورمن ها بودند. واژه نورمن از Northman به معنی مردشمالی گرفته شده است و خوداین واژه بیانگر خواستگاه این قوم است. نورمن ها ابتدا به شمال فرانسه آمدند و در آنجا به زد و خورد با پادشاه فرانسه پرداختند؛ اما پادشاه فرانسه به آنان حکومتی نیمه خودمختار داد، به شرطی که نورمن ها از مرزهای شمالی فرانسه در برابر دیگر اقوام وایکینگ محافظت کنند. منطقه ای که آنان در آنجا ساکن شدند از طرف مردم فرانسه نورماندی نامیده شد و هنوز هم با همین نام شناخته می شود.
اما حکمرانان وایکینگ نمی توانستند خود را در گوشه ای از خاک اروپا محدود و مزدور پادشاه فرانسه ببینند و سوداهای بزرگی در سر می پروراندند. در نهایت، این رویاها به دست ویلیام دوک نورماندی و ملقب به ویلیام فاتح به حقیقت پیوستند. ویلیام پسر عموی ادوارد پادشاه انگلستان بود و چون ادوارد وارثی نداشت تصمیم گرفت تا ولیلیام را به جانشینی خود برگزیند.
 
سکه با تصویر شاه ادوارد معروف به "ادوارد معترف"
نقش ویلیام فاتح بر روی سکه
بعضی از منابع می گویند که "هارولد" ارل وسکس در ژانویه 1066 و کمی پس از مرگ "ادوارد معترف" مدعی تاج و تخت انگلستان شد و ادعاهای ویلیام را نادیده گرفت. به هرحال درباره اینکه او چگونه پادشاه انگلستان شد،  دلایل متضادی نقل می شود. دیگر منابع ادعا می کنند که کوتاه زمانی پس از مرگ ادوارد، اشراف ساکسون با یکدیگر ملاقات کرده و بر پادشاهی هارولد توافق کردند. بعضی از منابع نیز می گویند در حالیکه ادوارد به ویلیام، قول سریر سلطنت را داده بود در بستر مرگ تصمیم گرفت که هارولد را -به جای ویلیام- به جایگزینی خود برگزیند.
سکه ای که به نام هارولد پادشاه انگستان ضرب شده است.
لشکرکشی
در روز 28 سپتامبر 1066، ویلیام  پس از تاخیری که طوفانهای کانال مانش دلیلش بودند تصمیم گرفت که با توسل به قوه قهریه به تاج و تخت انگلستان برسد. او بدون مواجه شدن با مقاومت در یک زمین باتلاقی در نزدیکی شهرهای "هاستنیگز" و "بکسهیل آن سی" امروزی از کشتی پیاده شد.
پس از اینکه اخبار تهاجم ویلیام به گوش هارولد رسید او با سرعت به سمت لندن حرکت کرد. در آن زمان او یک تهاجم وایکینگها را تحت فرماندهی هارالد هاردرادا -پادشاه نروژ- و برادر خودش -توستیگ گادوینسون- دفع کرده بود. این نبرد به نبرد استمفورد بریج معروف است. هارولد در صبح روز دوازدهم به راه افتاد و بر سر راهش سعی کرد تمام نیروهای ساکسون در دسترس را گردآوری کند. هارولد در شب 13 اکتبر به میدان نبرد واردشد.
وضعیت سپاه دو طرف
استعداد ساکسونها معمولا در حدود 7 تا 8 هزار نفر تخمین زده می شود و بیشتر آنها را پیاده نظام تشکیل می دادند. البته انگلیسی ها تا میدان نبرد را سواره می پیمودند اما در هنگام نبرد به صورت پیاده می جنگیدند. این سپاه شامل تیولداران درجه 1 و 2 و شبه نظامیان ساکسون -که فیرد نامیده می شدند- و همچنین سربازان سلطنتی نخبه معروف به -هوس کارل - و محافظان هارولد می شد. احتمالا این نفرات، کهنه سربازان شرکت کرده در نبرد استمفورد بریج بودند. آنها به شمشیر، نیزه و گاه تبرهای  دانمارکی هولناک مسلح بودند،  جوشن می پوشیدند و سپرهای گرد در دست می گرفتند. فیردها کشاورزانی بودند که برای جنگ مسلح می شدند و از نظر ارزش نظامی سربازان درجه دو به حساب می آمدند. هوس کارل ها سربازان حرفه ای و آموزش دیده ساکسون بودند که از تمرین ها و نظم نسبتا خوبی برخوردار بودند.
 
هوس کارل ساکسون به همراه تبر دانمارکی
ویلیام دوک نرماندی
به هرحال، ساکسونها هنوز ازنبرد استامفورد بریج خسته بودند و برای یک نبرد سنگین دیگر آمادگی کافی نداشتند.
سپاه ویلیام از نظر تعداد با سپاه ساکسون ها هم اندازه بود و از نورمن ها، برتون ها، فلاندرها  تشکیل شده بود و تعدادی از راهزنان نورمن از ایتالیا نیز در میانشان بودند. به نخبگان و روسای سپاه قول زمین و القاب انگلیس داده شده بود اما بیشتر سپاهیان مزدشان با پول پرداخت می شد و به امید تاراج و چپاول به میدان آمده بودند و آرزو داشتند تا هنگامی که تیول داران انگلیسی مزارعشان را رهاکردند بتوانند مزارع آنها را تصاحب کنند. تعدادی از کسانی که در "بیعت مقدس" کلیسا بودند نیز به همراه سپاه ویلیام بودند چرا که پاپ "الکساندر دوم" این تهاجم را برکت بخشیده بود و مجوز انجام آن را صادرکرده بود.
کماندار و سوارکار نورمن. به سپر سوارکار توجه کنید.این گونه سپرهای "اشک شکل" را اولین بار نورمن ها ساختند. این سپر به پاهای پیاده نظام فضای حرکت بیشتری می بخشید.

موضع گیری
هارولد در بالای تپه "سنلاک" که جاده هاستینگز-لندن از آن عبور می کرد موضع گرفت و سربازانش را در عرض جاده مستقرکرد. این تپه در 10.5 کیلومتری شمال هاستینگز واقع شده است. در پشت سر هارولد جنگل و روبرویش زمینی بود که با شیبی طولانی به تپه تلهام منتهی می شد.
ساکسون ها در صف مقدم در کنار هم می ایستادند و با کنارهم قراردادن سپرهایشان یک "دیوار فولادی" می ساختند. بیشتر سربازان در طول خط الراس تپه موضع گرفتند تا با افتادن کشته شدگان، صفوف عقبی به سرعت جای خالی آنها را در دیوار فولادین پرکنند.
ظاهرا بدون هیچ اخطاری برتون هایی که جناح چپ سپاه ویلیام را نگه داشته بودند عقب نشستند. بسیاری از فیردها با شادمانی صف خود را ترک کردند تا دشمن را تعقیب کنند در حالیکه ظاهرا هوس کارل ها در جایشان باقی ماندند. اسب ویلیام  در زیر پایش کشته شد و خودش بر روی زمین غلطید. نورمن ها به گمان اینکه فرمانده خود را از دست داده اند به صورتی آشفته عقب نشینی کردند و عقب نشینی آنها به سرعت به وسیله فلاندرها دنبال شد. تاریخ نویسان درباره اینکه چرا در این لحظه حساس هارولد به تمامی سپاهش دستور تعقیب و کشتار دشمن را نداد با حرارت بحث می کنند. اگر او این کار را کرده بود نتیجه نبرد و تاریخ انگلستان کاملا متفاوت از آنچه که هست می شد. با این حال، هارولد چنین دستوری نداد و تنها تعداد محدودی از فیردها که نظم کمتری داشتند به تعقیب دشمن پرداختند.
در صبح روز شنبه 14 اکتبر، ویلیام سربازان خود را در پایین مواضع ساکسون ها گردآورد. سپاه او آرایش معمول قرون وسطی را به خود گرفت. نورمن ها در مرکز سپاه قرارگرفتند. برتون ها جناح چپ و فلاندرها جناح راست سپاه ویلیام را اشغال کردند. هر کدام از این سه گروه دارای پیاده نظام، سواره نظام و کمانداران مخصوص به خود بودند. کمانداران در جلوی صف قرارگرفته بودند تا نبرد را با تیراندازی خود آغازکنند.
نبرد
استراتژی ویلیام ساده بود. او تصمیم داشت تا حد امکان دشمن را با باران تیر ضعیف کند، سپس با پیاده نظام به آنها حمله کند و در اوج نبرد با یک یورش سواره نظام صفوف ساکسون ها را بشکافد. به هرحال، با آغاز نبرد استراتژی او خطا از آب درآمد. تیرهای کمانداران بر دیوار فولادین ساکسون ها بی اثر بود و قبل از اینکه پیاده نظام ویلیام با دشمن درگیر شوند بارانی از سنگ و پرتابه از جانب ساکسون ها تلفات سنگینی به نورمن ها واردکرد. ویلیام فهمید که نقشه اش با شکست روبرو شده است، پس به ناچار به سواره نظام خود دستور داد که قبل از زمان درنظر گرفته شده حمله اش را آغازکند. در اثر موضعگیری سپاه هارولد یورش سواره نظام ویلیام با رسیدن اسبها به بالای تپه شکست خورد. دیوار فولادین ساکسون ها به سادگی سواره نظام نورمن را به عقب راند و اندوه بیشتری برای ویلیام به ارمغان آورد. بسیاری از سربازان نخبه ساکسون در استفاده از تبرهای دانمارکی استاد بودند و جراحات هولناکی به اسبها و سوارکارانشان وارد می کردند.


در این آشفتگی، ویلیام اسب یکی از شوالیه هایش را قرض کرد و کلاهخودش را از سربرداشت تا سربازانش بتوانند او را ببینند. ویلیام از میان صفوف نیروهای گریزانش گذشت و تعدادی از شوالیه ها را دوباره گردآورد تا به ساکسون هایی که در تعقیب سربازانش بودند حمله کند. ناگهان، ورق به نفع نورمن ها برگشت. بسیاری از ساکسون ها دیگر در پناه دیوار پولادینشان نبودند و با عجله سعی کردند که بازگردند و از دامنه تپه بالا بروند تا به هوس کارل ها ملحق شوند. ویلیام و شوالیه هایش ارتباط بسیاری از آنها را قطع کردند و بسیاری باور دارند که لئوفویان و گایرث -برادران هارولد- در این زمان کشته شدند.

 
ویلیام فاتح در میانه صحنه نبرد
هنگامی که ساکسون ها به بدنه اصلی سپاهشان ملحق می شدند یک وقفه کوتاه در نبرد ایجادشد. ویلیام از این فرصت استفاده کرد تا طرح یک استراتژی جدید را بریزد. اولین کوشش او برای سپاهیانش تقریبا فاجعه ای به همراه آورد و ویلیام نمی توانست تضمین کند که بتواند آنها را دوباره صف آرایی کند. اما این شکست زودگذر در حقیقت به نفع ویلیام تمام شد چرا که ساکسون ها بیشتر دیوار پولادینشان را از دست دادند. بدون این آرایش به هم پیوسته، ساکسون های منفرد به اهدافی آسان تبدیل می شدند. با این فکر، ویلیام دوباره با سپاه هارولد درگیر شد. تاریخ نویسان متقدم می گویند که نورمن ها تعدادی عقب نشینی دروغین انجام دادند تا گروه هایی از ساکسون ها را به دنبال خود کشیده و سپس بر آنها بتازند. به هرحال، تاریخ نویسان بعدی در دشواربودن چنین مانوری اشتراک نظر دارند. هر چه که اتفاق افتاد، تقریبا آشکار است که دیوار فولادین ساکسون ها کوچک و کوچکتر شد و بسیاری از سربازان در صفوف عقب به هم نزدیک تر شدند تا خود را در پناه هوس کارل ها بگیرند.
حال، سپاه ساکسون برای ویلیام یک فرصت جالب فراهم کرده بود. تا آن زمان، کمانگیران ویلیام مستقیم به سمت ساکسون ها تیر می انداختند و به همین دلیل موفقیتی برای غلبه بر دیوار فولادین ساکسون ها نداشتند. اکنون، ویلیام دستور داد تا کمانگیران تیرهایشان را به گونه ای بیاندازند که از بالای سپر فولادین ساکسون ها عبور کرده و تجمع سربازان در پشت صف اول را هدف قراردهد. این تیراندازی غیر مستقیم برای کمانگیران موفقیت زیادی به همراه آورد. بسیاری باور دارند که هارولد در این هنگام از یک چشم هدف پیکان قرارگرفت. خواه این افسانه واقعیت داشته باشد یا خیر، پس از درهم آمیختن دوباره هر دو سپاه، ویلیام و تنی چند از شوالیه هایش موفق شدند صف ساکسون ها را بشکافند و به شاه ساکسون ها حمله کنند. سپاه هارولد آشفته شد و روی به هزیمت نهاد در حالیکه خود او به همراه محافظانش و تعدادی از کهنه سربازانش تا به آخر ایستادند و جنگیدند. بعدها در محل نبرد صومعه ای ساخته شده که به صومعه نبرد معروف است.
 
لوح هارولد در مکانی نصب شده است که ادعا می شود هارولد در آنجا کشته شد.
پس از نبرد
تعداد اندکی از مدافعین ساکسون راه خود را به سمت جنگل گشودند. تعدادی از نورمن ها به تعقیب آنان پرداختند اما در حالیکه در سراشیبی تندی حرکت می کردند مورد کمین ساکسون ها قرارگرفتند و کشته شدند. ویلیام فاتح پس از یک شب استراحت ادامه فتوحاتش را پی گرفت. او به افرادش دو هفته استراحت داد و در نزدیکی هاستنیگز منتظر ماند تا لردهای ساکسون بیایند و به او تسلیم شوند. پس از اینکه ویلیام فهمید انتظارش بیهوده است، راه لندن را در پیش گرفت. افراد او در اثر اسهال خونی به شدت کاهش یافته بودند و خودش به سختی مریض بود. با این وجود، او نیروهایش را در 3 ستون به سمت شهر هدایت کرد و شهر را در محاصره گرفت.
پس از چند کوشش ناموفق در نزدیک لندن، باقیمانده اشراف ساکسون جنگ را ترک کردند. ارل های شمال -ادوین و مورکار- داروغه لندن و همچنین ادگار -که به عنوان شاه ساکسون ها انتخاب شد تا مقاومت بر علیه ویلیام را سازمان دهد- نزد دوک نرماندی آمدند و تسلیم وی شدند. ویلیام به عنوان سومین شاه انگلستان در آن سال در وستمینستر و در روز کریسمس تاج گذاری کرد.
این نبرد، مثال خوبی از بکارگیری نظریه واحدهای مختلط است. کمانداران، سواره نظام و پیاده نظام نورمن ها با همکاری یکدیگر ابتکار عمل را از دست ساکسون ها خارج کردند و پیاده نظام یکدست ساکسون چاره ای جز دفاع نیافتند. نیروهای نورمن که به 3 دسته گروه شده بودند توانایی تحرک بسیار بیشتری از ساکسونها داشتند و فرماندهان آنها بهتر می توانستند سربازانشان را در میدان نبرد هدایت کنند. البته اگر ساکسون ها کاملا نظم خود را حفظ می کردند و از صفوف خود خارج نمی شدند می توانستند شاهد پیروزی را در آغوش بگیرند. همچنین نباید تلفاتی که در نبرد استمفورد بریج به ساکسونها وارد شده بود و خستگی باقیمانده ساکسون ها در هاستینگز را از یادبرد. این ضعفها بیشتر از نخبگی ویلیام در شکست خوردن ساکسون ها دخیل بودند. با اینهمه، ساکسون ها به سختی جنگیدند و توان آن را داشتند که جنگ را با نتیجه ای متفاوت به پایان برسانند.
فتح کامل خاک انگلیس تا سال 1070 به طول انجامید. ویلیام سیستم فئودالی انگلیس را دوباره سازماندهی کرد و تیولهای مهم را از اشراف انگلیس گرفت و به هواداران نورمن خود بخشید. او سیستم فئودالی قاره ای را بناکرد که در آن واسال[1] ها بیشتر از لردشان به او ابراز وفاداری می کردند. لردها مجبور شدند که به قدرت دادگاه های عام -که ویلیام تشکیل داده بود- گردن نهند. دادگاه های عام از دادگاه های دینی جداشدند و نفوذ پاپها در انگلستان کاهش یافت. اصلاحات اداری و اقتصادی ویلیام انگلستان را به صورت یک قدرت بزرگ درآورد. نورمن ها به سرعت خود را با انگلیسی ها تطبیق دادند و به پیروی از فرهنگ، زبان، ادبیات، معماری و ساختار اجتماعی انگلیسی ها پرداختند. کمی بعد از هاستینگز، نورمنها به فتح ولز و ایرلند پرداختند و اسکاتلند را خراج گذار خود کردند.
"من آماده ام تا زندگی ام را در یک نبرد در برابر او به خطر بیاندازم تا معلوم شود که من لایق پادشاهی انگلستان هستم یا او..." سخنرانی ویلیام فاتح قبل از آغاز نبرد هاستینگز
[1] اشرافی که با بیعت کردن با یک لرد می توانستند قطعه ای زمین از آن لرد به تیول بگیرند. آنها با سوگندی که می خوردند خود را به وفاداری به آن لرد ملزم می دانستند.
نویسنده : رضا کیانی موحد

در صورت استفاده در سایر وبلاگها و سایتها لینک مطلب در Wars and history و نام نویسنده و یا مترجم را ذکر کنید.

جنگهای اول صلیبی؛قسمت اول


جنگهای اول صلیبی؛قسمت دوم


جنگهای اول صلیبی؛قسمت سوم


جنگهای اول صلیبی؛قسمت چهارم


جنگهای اول صلیبی؛قسمت پنجم و آخر



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر